۱۳۹۳ خرداد ۷, چهارشنبه

اغراق گویی های بی پایه در مورد مقوله ی شکنجه



اغراق گویی های بی پایه در مورد مقوله ی شکنجه

یکی از دروغ های اغراق آمیز و اتهامات بی پایه و اساس ِ بغایت ضد وجدانی و ضد انسانی ِ گروه ها، دسته جات، سازمانها، احزاب و شخصیت های به اصطلاح سیاسی و اغلب تروریست، به سازمان اطلاعات و امنیت کشور در نظام پادشاهی گذشته، شکنجه و شکنجه کردن بوده است که ادعا می کردند و می کنند، رویشان اعمال شده است.
ولی تا کنون و تا همین امروز با همه ی اغراق گویی ها و دروغ های نجومی در این باره، هیچ سندی مبنی بر گفته هایشان و چگونگی شکنجه شدن، منتشر نکرده اند، جز اینکه خودشان با اغراق گویی ها و دروغ های بی سند، آن را در اینجا و آنجا در گوش عوام پُر وُ کَر کنند.
به باور من و مطالعه روی تک تک شخصیت های اغراق گو و خاطرات سراسر دروغشان در این باره به این نتیجه رسیدم که در نظام گذشته اصلن شکنجه ای وجود نداشته است و یا در بدترین شکلش فقط شدت عمل نسبت به گروه های تروریست و آدم کش انجام می شده است.
زیرا به گفته ی خودشان که اکثرن در همین حکومت شکوهمند اسلامی و محبوشان، زندگی را تلف شدند و یا آنهاییکه زنده هستند، کتمان نمی کردند و نمی کنند که در دوران نظام پادشاهی، زندان، برایشان حکم دانشگاه را داشت که در آن به راحتی به هر کتابی دسترسی داشتند و کلاس درس و عضوگیری بر پا می کردند و حتا خط و مش ترور و پاسبان کشی را به اعضای ترور در بیرون از زندان منقل می کردند.
آیا می شود چنین نگاهی به زندان ِ نظام پادشاهی داشت و در عین حال از شکنجه حرف زد؟
واقعیت اما این است که این گروه ها و یا بهتر بگوییم تروریست ها برای بدنام کردن سازمان امنیت و اطلاعات نظام پادشاهی، خودشان از قبل در خانه های تیمی، بدنشان و یا دست و صورتشان را با آتش سیگار می سوزاندند و یا به پا و تن هم شلاق می زدند تا به باور خودشان مقاومت شان را به اصطلاح بالا ببرند و هم وقتی زنده دستگیر می شدند، وانمود کنند که شکنجه شدند.
اسناد به جای مانده گواهی می دهد این افراد و یا تروریست ها هیچگاه به زندگی و زندگی کردن باور نداشتند و یا ارزشی قائل نبودند و به معنای دیگر، چون همگی به فلسفه ی نهیلیسم معتقد بودند، پس سعی می کردند در درگیر شدن با ماموران امنیتی، تا آخرین نفس و آخرین گلوله مقاومت کنند و هرچه بیشتر پاسبانان امنیت کشور را بکشند و در آخرین لحظه با انفجار نارنجک و یا خوردن سیانور زندگی خودشان را تلف کنند.
اما همیشه برنامه شان به دلخواه پیش نمی رفت و پیش می آمد تروریستی قبل از اینکه دست به انتحار بزند، بوسیله ی پاسبانان امنیت دستگیر می شد.
پس برای از بین بردن خودشان و قهرمان جلوه دادن خود در اذهان توده های نا آگاه، در همان آغاز دستگیری خودزنی می کردند و همزمان با مامورین درگیری فیزیکی ایجاد می کردند، تا عکس العمل مامورین را به خود، شکنجه وانمود کنند.
در حالی که مامورین هیچ احتیاجی نداشتند که آنها را شکنجه کنند و همگی وقتی که مطمئن می شدند، امکان خودکشی وجود ندارد، سفره دلشان را به دلخواه خالی می کردند.
اسناد در این باره به قدر کافی در کتاب جلد اول چریکهای فدایی و کتاب سه جلدی مجاهدین، وجود دارد.
برای اینکه این مطلب طولانی و حوصله سوز نشود، چند سند را در این باره به اطلاع همه ی ملت ایران و بویژه جوانان به اشتراک می گذارم تا با خواندن آنها، بار دیگر مثل پدر و مادرهایشان گول دروغ های ضد انسانی و ضد اخلاقی و ضد وجدانی روشنفکران تاریک اندیش در همه ی طیف ها و یا اشکالش را نخورند.
1- بازرگان در گفتگو با بی بی سی لندن در مورد رفتار سازمان امنیت کشور با زندانی ها می گوید:
" رفتارها روی هم رفته با ملایمت بود. کما اینکه وقتی عده ی زیادی از جبهه ملی و نهضت آزادی را گرفته بودند، رفتار با سران روی هم رفته معقول بود و حتا مساعدت هم می کردند. اما نسبت به جوانها شدت عمل بیشتری داشتند... یا آنها که می خواستند مبارزه مسلحانه بکنند قهرن رفتار زندان شدید تر می شد."
به نقل از انقلاب به روایت بی بی سی ص 178
2- مهدی کروبی در 18 مرداد سال 1388 در نامه ای به رفسنجانی از او تقاضا کرد که در مورد تجاوز جنسی به پسران جوان و زنان در زندانهای ایران تحقیق شود. اتفاقی در زندانها رخ داده است که چنانچه حتا اگر یک مورد نیز صدق داشته باشد فاجعه ای برای جمهوری اسلامی است ... گمان نمی کنم زندانیان دوران 15 ساله مبارزات قبل از انقلاب که از افراد توده ای گرفته تا گروه های مسلح مبارز التقاطی تا اعضای نهضت آزادی و موتلفه و حزب ملل اسلامی که در زندان با هم زندگی کرده اند، چنین اخباری را دیده یا شنیده باشند."
3- حسن ماسالی در کتاب سیر جنبش چپ در ایران می نویسد:
" در روند همکاری و زندگی مشترک با چریکهای فدایی خلق متوجه شدیم که چند نفر از اعضای چریکهای فدایی خلق، به خاطر انتقاد از شیوه مبارزه مسلحانه و شیوه ی پرولتاریزه شدن و ... به دستور رهبران سازمان، اعدام یا ترور شده اند. از طریق جزوات داخلی و آثار سوختگی روی بدن اعضای چریکهای فدایی خلق از جمله دست و پای محمد حرمتی پور و همچنین در اثر زندگی مشترک با اشرف دهقانی به این حقیقت پی بردیم که تنبیه بدنی از اسلوب رایج در چریکهای فدایی خلق شده بود. در اثر زندگی و مبارزه مشترک متوجه شدیم که در گذشته ابتدا مسئولین سازمان در باره انواع تنبیه های بدنی، از قبیل شلاق زدن، غذا نخوردن، با سیگار دست و پا را سوزاندن، کشیک های اجباری دادن و ... تصمیم گرفتند به افرادی که در انجام امور سستی کرده بودند، انواع تنبیه بدنی را تعیین و به انها ابلاغ می کردند تا به اجرا در آورند. ... این شیوه مجازات خصوصن سوزاندن دست و پا سبب شده بود که ساواک نیز به ماهیت یک چریک پی ببرند. لذا رهبران سازمان دستور تشکیلاتی داده بودند که اعضای زن و مرد به جای دست بهتر است که پا و سایر نقاط پوشیده بدن خود را با سیگار بسوزانند."
صفحات 158 تا 159 همین کتاب
4- برخی از افراد قبل از اینکه دستگیر شوند، به وسیله ی خود گروه ها مورد شکنجه قرار می گرفتند تا برای مقاومت آماده شوند. تا انجا که در لرستان گروه مرتبط با دکتر هوشنگ اعظمی، افراد تیم را پس از نواختن شلاق در فصل زمستان در استخرهای آب یخ زده می انداختند تا بدن آنها با هر گونه شرایطی عادت کند.
به نقل از کتاب در دامگه حادثه صفحه ی سیصد و شش

و دریغ و درد و اسفا که اکثریت آنهایی که این دروغ ها را برای بدنام کردن ساواک و نظام پادشاهی بکار می بردند تا حکومت انقلابی شان تکه استخوانی برایشان پرتاب کند، همه شان، نه اینکه تکه استخوانی نصیب شان نشد بلکه با بی رحمی در حد مرامشان، بوسیله حکومت بر آمده از نگاه و عقیده شان، گردن زده شدند و یا در سراسر جهان اواره گشتند.
معنی این گردن زدن ِ حکومت عقیدتی و مرامی شان این است که اگر اینها که قتل عام شدند، در یک معادله، دست برتر داشتند، همان می کردند که حکومت اسلامی بر سرشان آورد.
چون پایه و اساس چنین حکومت هایی بر روی دروغ بنا شده است. پس بی هیچ عذاب وجدانی می توانند انسان ها را زندگی بکُشند و یا تلف کنند.
احمد پناهنده
www.apanahan.blogspot.com
www.apanahan.wordpress.com
www.golchai.blogspot.com
www.golchai.wordpress.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر