۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۶, جمعه

خانم مریم قجر عضدانلو! شما چند بار کورتاژ کردید؟




خانم مریم قجر عضدانلو! شما چند بار کورتاژ کردید؟

در نوشته ی قبلی از بی شرفیِ همبسترسابقتان قلم زدم و نوشتم که مردک زنباره، مسعود رجوی با حیله و اتوریته ی سازمانی، ترا از مهدی ابریشم چی جدا کرد تا خود با بتواند با تو همبستر شود
و بعد اسمش را بگذارد تحول نوین یا انقلاب ایدئولوژیک
اما با خواندن ماجرای زندگی دردناک منیژه اشرف زاده کرمانی و تجاوز فردی و جمعی به او در سازمان مجاهدین شما در سال های 52 و 53 وقتی به اینجا رسیدم که منیزه در یک اعتراف تکان دهنده گفته است که دوبار حامله شده و بعد کورتاژ کرده است،
این پرسش برایم ایجاد شد که شما و زنان مجاهد فعلی در درون حرمسرای رجوی چند بار کورتاژ کردید؟
این پرسش را از این جهت کردم تا فردا بهانه ای نداشته باشید که شما و زنان دیگر مجاهد را گول زدند و با حیله تجاوز کردند و یا با کلاه شرعی همبستر شدند.
چون مطلع هستم و به یقین می دانم که افرادی مثل فهمیه ی اروانی را با زور و حیله از همسرانشان جدا کردند و با دادن مسئولیت پوشالی به آنها، زمینه ی سواستفاده را در همه سو، از انها فراهم کردند.
اینکه فهمیه ی اروانی را مثال زدم، به این دلیل است که ایشان و همسر سابقشان را می شناسم. چون در آلمان در حد هوادار فعالیت می کردند.
یا صدیقه حسینی که همشهری من است و می دانم او نه به دار است و نه بار
و حتا تاریخچه ی سازمانتان را هم نخوانده و نمی داند.
ایشان تا سال شصت و هفت و حتا بعد از به گودال مرگ فرستادن مجاهدین در خود زنی به اصطلاح فروغ جایدان، در لندن با شوهرشان حمید ِ ف و کنار بچه اش زندگی می کرد و حداکثر هوادار سازمان سازمان شما بوده است.
اما شما با حیله او را به عراق کشاندید و یک شبه شد مسئول اول سازمان شما
باور دارم که از پیش تلاش کرده بودید ابتدا خانواده ی آنها را متلاشی کنید و بعد به مقصود خود تان برسید.
انسیه نامی اهل بندر گز که شوهرش خسرو ِ ش است. در کلن آلمان حداکثر هوادار ابتدایی سازمان شما بوده است.
اما شما با حیله پیوند خانوادگی آنها را متلاشی کردید و با فشار سبب شدید که انسیه یک طرفه از خسرو طلاق بگیزد و بعد او را به عراق بردید.
نمی دانم الان چه سرنوشتی دارد؟
آیا مرده است یا نه در حرمسرای رجوی عضو است؟
این نمونه ها را گفتم تا خوانندگان بدانند چگونه به مرحله ی طلاق اجباری در سازمان شما رسیدید؟
طلاق اجباری هم یعنی متلاشی شدن خانواده و اسیر و آواره گشتن کودکان و بچه ها برای امیال ِ هوی و هوس رذیلت پیشه ی مردک زنباره، مسعود رجوی است.
اما ای کاش مسئله به همین جا خاتمه پیدا می کرد.
ولی هم شما و هم رجوی به همین قناعت نکردید و شما در یک جلسه ای اظهار لیحیه کردید:
از این پس "همه زنان بر شوهرانشان حرام و فقط بر مسعود حلال است."
معنی حرام و حلال هم در درنگاه و مکتب اسلامی شما معلوم و واضح است.
زیرا وقتی خودتان می خواستید با رجوی همبستر شوید، رجوی مسئله ی محرمیت یا بهانه ی محرمیت را مطرح کرد.
به این معنی او تلاش کرد که آسمان و ریسمان کند و بگوید که چون تو همردیفش شدی و از این پس برای امورات مبارزه ممکن است در یک اتاق و زیر یک سقف با هم باشید. از نظر اسلامی پسندیده و یا درست نیست که با هم نامحرم باشید.
بنابراین مسئله ی محرمیت را پیش کشید و از همینجا رجوی با حیله تو را از ابریشمچی جدا کرد تا بتواند با تو همبستر و محرم و یا حلال شود.
و از این منظر مشکلی از نظر محرمیت در نگاه اسلامی تان ایجاد نشود.
حال پرسش من این است، وقتی همه ی زنان طبق گفته شما بر شوهرانشان حرام می شوند و فقط بر رجوی حلال می گردند، معنی اش این نیست که رجوی می تواند با همه ی آنها بطور دلخواه همبستر شود؟
امیدوارم که نگویید نه
زیرا وقتی همه ی زنان بر رجوی حلال و محرم می گردند، معنی اش این است که می تواند هم با آنها همبستر شود.
اینجاست که باخواندن زندگی رنجبار و دردناک منیژه اشرف زاده کرمانی، این پرسش برایم پیش آمد که شما چند بار قبل از محرمیت و بعد از محرمیت کورتاژ کردید؟
یا زنان مجاهد که همه بر رحوی حلال شدند، هرکدام چند بار کورتاژ کردند؟
زیرا مطلع هستم و به یقین می دانم که دستور سازمانی بوده است که زنان تخم دان و رحمشان را بردارند و در این باره چند زن را هم بی تخم دان کردید.
پرسشم این است که چرا؟
آیا غیر از این است که راه تجاوز به زنان باز باشد، بدون اینکه مشکل کورتاژ بوجود بیاید؟
نگویید نه
کافی است هم تو و هم رجوی با هم شرایط رهایی زنان و مردان مجاهد شما را از زندان لیبزتی آماده کنید تا متوجه شوید و خوانندگان متوجه گردند، هیچ ناراستی در این سخن و پرسشم نیست.
و دلیل اینکه مصر هستید تک تک این زنان و مردان سرشار از اسرار تو و رجوی، در زندان لیبرتی عراق بمیرند، این است که مبادا طشت رسوایی شما بیش از این ایران گیر و عالم گیر و تاریخ گیر شود.
بگذریم که دختران جوان و ساده دل بی هیچ لذت جنسی از روی عشق و دوست داشتن، بکارتشان در سازمان شما دریده شد و آنها را این دست و آن دست کردید تا کشته شوند.
نمونه مژگان و فرزانه ی میرفندرسکی که اهل گرگان بودند
و حماسه ی جوان از اسفراین
نمونه ها بسیار است. اما همین تعداد برای صحت گفته هایم کافی است.
یادتان باشد در سازمان شما در یکی از نشست های به اصطلاح انقلاب ایدو.لووژیک، یکی از کادرهای شما بلند شد تا به اصطلاح انقلاب بکند.
او گفت:
" من که در ایران بودم چشم من دنبال فلان خواهر بود و برای همین درخواتستم را به سازمان دادم تا او را به عقد من در بیاورند. اما سازمان این درخواستم را رد کرد و آن خواهر را به عقد یک برادر دیگر در آورد.
و به جای آن یک خواهری که اصلن از او خوشم نمی آمد به عقدم در آوردند.
وقتی مبارزه مسلحانه شروع شد من همیشه آرزو می کردم که آن برادر که همبستر زن دلخواهم شده بود، در درگیری کشته شود و زن اجباری من هم به همین شکل در درگیری از بین برود تا شرایط بوجود بیاید که من بتوانم آن خواهر مورد علاقه ام را بگیرم و با او همبستر شوم."
ملاحظه می کنید؟
وقتی نگاه مردان در سازمان شما به زنان چنین باشد، باید هم رجوی پیشدستی کند و همه را به عقد خود در آورد و شما هم برای این کار رذیلانه سپر اوئ بشوید و بگویید:
" از این پس همه ی زنان بر مردانشان حرام و فقط بر مسعود حلال هستند."
این قصه ی پر غصه زیاد است و سعی می کتم آرام آرام به مناسبت های مختلف برای ثبت در تاریخ برای ملت ایران گزارش کنم.
از این جهت بود که که این مطلب را با این تیتر شروع کردم:
خانم مریم قجر عصدانلو! شما چند بار کورتاژ کردید؟
در نوشته ی دیگر، زندگی دردناک و رنجبار و تجاوز فردی و حتا می شود گفت، جمعی به منیژه اشرف زاده کرمانی به اطلاع ملت ایران می رسانم.

احمد پناهنده

www.apanahan.blogspot.com
www.apanahan.wordpress.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر