۱۳۹۵ آذر ۱۴, یکشنبه

کاسترو مُرد، چپ های ایرانی بی پدرتر شدند




کاسترو مُرد، چپ های ایرانی بی پدرتر شدند

وقتی تاریخ را ورق می زنم، می بینم کوبای قبل از شورش کور ِ سال هزار و نصد و پنجاه و نه، کوبایی بوده است که مردمانش کم و بیش زندگی شادی را تجربه می کردند و رونق نسبی ِاقتصادی، شادابی را دز زندگی مردمان ِ کوبا، جاری کرده بود.
هرچند آزادی های سیاسی که بشود در آن مبارزه ی تروریستی براه انداخت، به شدت سرکوب می شد و باید هم سرکوب می شد اما آزادی های اجتماعی و فردی بی هیچ مانعی، شور و نشاط را در جامعه حاکم کرده بود.
پدر همین فیدل کاسترو از صفر و بی چیزی در همان جامعه ی قبل از شورش کور، به یک زمیندار بزرگ، قد کشیده بود که در خانه شان نوکر و کارگر داشتند.
فیدل کاسترو هم در همان زمان به بهترین مدارس و دانشگاه کشور راه یافت و درس حقوق خواند.
ولی همین فرد تحت تاثیر خودزنی های روسها و چینی ها از روی شکم سیری، ماجرا جو شد و برای اینکه قهرمان بشود به پادگان مونکادا حمله کرد تا از آن طریق بتواند یک آدم کشی تروریستی، راه بیاندازد و قدرت را از راه خشونت به دست آورد.
و بعد وقتی که در یک عملیات خشونت آمیز به قدرت رسید، همان آزادی های موجود در جامعه و رونق اقتصادی را سر برید و خود بیش از چهل و هفت سال در قدرت، مستبدانه حکومت کرد و همه ی نحله های فکری و آزاد اندیشی را با بی رحمی قلع و قمع کرد و به تقلید از روسیه و چین یک حکومت تک حزبی و منفرد تشکیل داد.
و وقتی که به سن کهولت رسید و بیمار شد، قدرت را نه به ملت کوبا بلکه به برادرش داد و آن را مورثی کرد.
در یک کلام باید گفت:
کاسترو مستبدی بوده است از قماش همه کمونیستهای تک حربی که جر جنایت به مردمانش، برگ زرینی در در کارنامه اش ندارد.
کارنامه ی اصلی این مرد ستمگر تاریخ کوبا، فقط فقر بوده است و کشتار همه نحله های فکر و آزاداندیشی و بیکاری و فحشای همگانی که برای یک دلار منت کش توریستها می شدند و می شوند.
و دردا که چپ های وطنی بی هیچ عذاب وجدانی، از کسی به نیکی یاد می کنند که کارنامه اش جز تولید فقر و فحشا و بیکاری و سرکوب مطلق همه ی نحله های فکری و آزاد اندیشی، برگ ستایش انگیز دیگری ندارد.
پس با این نگاه به چپ های وطنی باید تسلیت گفت که یکی دیگر از پدران عقیدتی و مرامی ِ ستمگر ِ این جماعت مُرد.
و چون بی پدر بودند، بی پدرتر شدند.

احمد پناهنده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر