۱۳۹۳ شهریور ۱۲, چهارشنبه

زندانی بنام غربت





زندانی بنام غربت

بی هیچ گفتگو، غربت زندانی است که هر کسی را توان ماندن و کشیدنش نیست
باید بسیار قوی و اراده ی پولادین داشته باشی تا بتوانی در شرایط سخت نلغزی و در درون نشکنی و تسلیم نشوی
پس بیهوده نیست آنانیکه زندان کشیده بودند و به اصطلاح قهرمان
توان ماندن در غربت را نداشتند و به بهانه هایی خود را شکستند و به دامن زندانبان پناه بردند
بگذریم کسانی هم هستند که آرق مقاومت می زنند اما مثل آب اماله به ایران رفت و آمد می کنند و با زندانبان همکاسه هستند.
و هیچ پروایی هم ندارند که در تندپیچ های زمان، یقه قهرمانان حقیقی و مقاومی که سالهای طولانی، همه ی زندگی شان را برای رهایی ملت ایران از وحوشان اسلامی حاکم هزینه کرذند، بگیرند و چاکری خودشان را به درگاه آدمخواران و وحوشان اسلامی جار بزنند.
و امروز فقط روی دیوار کسانی می توان یادگاری نوشت که در همین غربت زندگی و جوانی شان را فقط برای ایران و ملت ایران هزینه کردند، درد وطن دارند و ایران برایشان بالاترین ارزش است.
بقیه را باید از مدار ملی گرایی و ایران خواهی و ملت دوستی کنار گذاشت
زیرا این گونه به اصطلاح ایرانیان، نشان دادند در تندپیچ های تاریخی از هر ضد ایرانی، ضد ایرانی ترند و خیمه گاهشان را در جبهه ی ضد ایران و ایرانی برپا می کنند.
نمونه، همکاری بی دریغ این کسان با وحوشان اسلامی در ایران است که برای رفت و آمد به ایران بر روی دوستان خود تیغ می کشند و در عوض در مقابل اسلامیون حاکم لال ِ لال هستند.

احمد پناهنده

www.apanahan.blogspot.com
www.apanahan.wordpress.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر