۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

سخنی با رفسنجانی، خاتمی، کروبی و موسوی


 
بازخوانی یک نامه ی سرگشاده


مقدمه


سال گذشته در اوج ِ اعتراضات ِ سراسری ِ ملت ایران علیه ی حکومت اسلامی در تمامیتش و زیر ضرب قرار گرفتن افراد کلیدی ِ ریزشی ِ همین حکومت، نامه ای با عنوان سخنی با افراد ِ بالا را انتشار دادم تا بدین وسیله آنان را در این عرصه ی مرگ وُ زندگی، وجدانهای خفته شان را به سمت ایرانیت بیدار کنم و بتوانند پیش از اینکه با عقب نشینی خفت بار به سمت اسلام - همه ی جان وُ جهانشان را قربانی ِ همین اسلام کنند- به سمت مردم بیایند و هر آنچه  را که در توان دارند با مال وُ جان وُ همه ی هستی شان- برای نجات ایران از ایلغار اسلام ِ آدمکش و ویرانگر در همه شکلش- در طبق اخلاص بگذارند و در پایانه ی عمر و زندگی شان نام ِ نیکی از خود بر جای بگذارند تا آینده گان از آنها به نیکویی نام ببرند.
اما افسوس وُ دریغ وُ درد که این نصایح ِ بر آمده از دل وُ جان وُ وجدان یک ایرانی که همه ی هستی اش را وقف ایران کرده است، نا دیده و نا شنیده انگاشته شد و در مقابل حمله ی پی در پی ولی فقیه ِ رجاله های حکومت اسلامی در خوار وُ زبون کردن آنها، هر چه بیشتر خودشان را در لجنزار همین اسلام و حکومت اسلامی آلودند.
بیانیه ی آخر موسوی یکی از این عقب نشینی های بی همتا به سمت فرو رفتن در لجنزار اسلام است.
حمله ی اوباشان احمدی نژاد به مجلس نا مشروع اسلامی مبنی بر مخالفت با طرح وقف اموال دانشگاه آزاد، یکی دیگر از این نمونه ها است که نوک تیز حمله اش بیش از مجلس به رفسنجانی و نوچه هایش چون جاسبی ها است که می خواهند از این طریق دست و نفوذ رفسنجانی را هر چه بیشتر در قدرت و نهادها، قطع نمایند تا سر انجام بتوانند او را قربانی کنند.
بی حرمتی و حمله ی گراز وار اوباشان ِ اسلامی به دفاتر مراجع همین اسلام حکومتی، از دیگر نمونه ای است که این روزها به فراوانی شاهد آن هستیم.
هرچند بانی این حمله و بی حرمتی به مراجع شیعه، امام رجاله گان است اما این افراد که امروز مورد حمله قرار می گیرند در دیروز، مقابل چنین حمله ای خنده بر لب داشتند و شادمانی می کردند. اما ندانستند که این آتش دیرتر دامن آنها را خواهد گرفت و تمامی هستی شان را خواهد سوزاند.
و امروز ما شاهد تقاص اتو دینامیکی این بی حرمتی های دیروز و تایید همین افراد در به قربانی کشاندن یاران ِ دیروزی شان هستیم.
  این قلم در نامه ی سرگشاده ی سال گذشته، این روزها را پیش بینی کرده بود و اکنون مایل است اضافه کند که همه ی این پیش آمدها هنوز از نتایج سحر است و بزودی ما شاهد شقه شقه شدن ِ هر چه بیشتر و سر انجام نابودی ِ حکومت اسلامی در تمامیتش خواهیم بود و خوشا به حال آنهایی که با ندامت و شرمساری در پیشگاه ملت ایران زانو می زنند و زمین ادب می بوسند و از عملکرد ناشاد ِ گذشته ی خودشان عذر خواهی می کنند.
حال با این مقدمه یکبار دیگر آن نامه ی سرگشاده را با هم می خوانیم:

آقایان به اصطلاح اصلاح طلب و یا اصول گرای ِ اصلاح طلب
پیدا است که شرایط ِ اکنون حکومت اسلامی شانسی برای شما ها در نظامی که به آن دل بسته اید، نگذاشته است. اختلاف ِ بین شماها با جناح دیگر حکومت اسلامی به قدری عمیق و ژرف شده است که باید بپذیرید یک جناح در این میان قربانی شود.
شما به نیکی می دانید ملت بزرگ ایران دیر زمانی است که از شماها، و حکومت اسلامی در تمامیتش عبور کرده است. اما برای رساندن ایران به ساحل نجات، با درایتی در خور ِ ایراندوستان سعی می کنند با هزینه ی هر چه کمتر و مسالمت ِ بغایت بیشتر و بی همتا با جانیان حکومت اسلامی برخورد کنند تا هر چه بیشتر نیروهای ریزشی ِ آن به آغوش ملت ایران برگردند.
بی گفتگو هر یک از شماها در این زمانه ی سی و یک ساله ی عمر ِ حکومت اسلامی به تناسب در مصدر کارهای کلیدی ِ همین حکومت بوده اید ( و بعضن هم اکنون هستید ) و با تمامی توان در کنار امام جنایتکاران و سپس ولی فقیه ملایان، علی خامنه ای در همه ی آدمکشی ها و ویرانی ِ تمدنی و فرهنگی ایران نقشی برجسته داشته اید.
تا کنون پنهان نکردید و نمی کنید که برای حفظ همین حکومت اسلامی هرچه که در توان داشتید و دارید به پایش ریختید و می ریزید تا بیشتر از ملت ایران که آنها را به امت اسلامی و امروز " حسینی " فروکشیده اید، سواری بگیرید و بیشتر و فزون تر پروارتر بشوید.
اما فکر نمی کردید که گرسنه های هار ِ دیگر ِ اسلامی  در راه هستند تا چون شماها، چند زمانی از کیسه و سفره ی ملی ِ ملت ایران شکم بترکانند و جیب فراخشان را پر کنند.
و حتی فکر نمی کردید که این گرسنه گان تازه به آلاف وُ الوف رسیده، روزی طمع به مال و منال ِ اندوخته در کیسه ی شما که حاصل ِ دست رنج ملت ایران و ثروت همگانی ِ ملی ِ ملت ایران است، ببرند و بخواهند آن را از حلقوم شما بیرون بکشند.
چنین بود که شماها یک اتحاد نا نوشته را در پنهان از چشمان ِ همگان با هم قسم یاد کردید تا به بهانه ی احمدی نژاد ولی فقیه را ساقط کنید.
و آن نامه ی سرگشاده ی شما قبل از " انتخابات " به ولی فقیه اوج این نا رضایتی و ترس شماها را عیان کرد.
فراموش نکنید همین احمدی نژاد اگر در تمامیت ِ عمرش دروغ و چاله دهانی کرده باشد، در مورد ثروت اندوخته ی شده ی شما و خانواده تان پر بی راهه نرفته است.
هرچند بارها با ادبیات مختلف، این ثروت اندوزی شما از کیسه و خزانه ی ملی ِ ملت ایران افشا گردیده است اما شما هر باره و همواره آن را به دشمنی منافقین و بیگانه گان با خودتان جلوه دادید و هربار آمدید با لابه و ناله افاضه فرمودید که ثروت شما حتی از قبل از انقلاب هم کمتر شده است.
اینبار اما " رئیس جمهور" حکومت اسلامی در یک مناظره ی تاریخی چنین ثروت چپاول شده از خزانه ی ملی ملت ایران را در نگاه ِ میلیونها ایرانی البته با پشتیبانی ولی فقیه افشا کرد و نیرنگ ِ تا کنونی ِ شما را بر ملا نمود تا نتوانید چون همیشه چنین افشا گری را به بیگانگان و دشمنان نسبت دهید.
اینجا بود که کاسه ی صبرتان لبریز شد و برای فرار از این اتهام سنگین ( بخوان خیانت و جنایت علیه منافع ملی ) به ملت ایران روی آوردید و آن نامه ی سرگشاده را به ولی فقیه نوشتید تا هم خامنه ای را بترسانید و هم نزد ملت ایران مظلوم نمایی کنید.
اما وقتی دیدید چنین ترفندی در ملت ایران و ولی فقیه اثر نکرد طبق گفته ی آخوند ابطحی در اقرار تلویزیونی اش، شما با موسوی و کروبی و خاتمی دست در دست ِ هم، قسم خوردید که تا به زیر کشیدن ولی فقیه و احمدی نژاد از همکاری با یکدیگر شانه خالی نکنید.
و چنین بود که ولی فقیه در پنهان و عمله هایش در آشکار مسئولیت های کلیدی را از شما گرفتند و می گیرند.
در جریان همین پس گرفتن ها بود و هست که عمله های ولی فقیه از تریبونهای مختلف با ادبیات گوناگون شماها را خائن به نظام و حتی اسلام جار زدند و می زنند.
به عبارت روشن تر با این هجوم و به قول شماها هجمه ها، تمامی ِ حرمت ها و الفت های بین شماها و خودشان را شکستند و پاره کردند.
یعنی اگر در مثل حرمت را به یک پیاله آب تشبیه کنیم این پیاله آب توسط شماها و آنها ریخته شد و باید بدانید که دیگر نمی توانید همان آب را به پیاله برگردانید.
هرچند با هجومی که ولی فقیه و عمله هایش در همه ی عرصه ها بر شماها و ملت ایران آوردند، به جای اینکه به مردم روی بیاورید و از آنها اسمتداد بخواهید، سعی کردید با عقب نشینی ذلیل گونه میدان را برای ولی فقیه و عمله هایش بیشتر وسعت ببخشید. بطوریکه در ایجاد این گستردگی ِ میدان برای ولی فقیه و کرنش زبونانه شما در برابر ایشان ولی فقیه با دست باز تر هجومی دیگر بر شماها آورد تا هر چه بیشتر شما را خوار گرداند و روز 29 دی ماه فرصتی شد تا از شما بخواهد که در مقابلش زانو بزنید و از کرده ی خود صدای ندامت بلند کنید.
معنی اش این است که هیچ شانسی برای ماندن شما در همین نظام حکومت اسلامی نمانده است.
تازه این سخن ولی فقیه در روز 29 دی ماه را باید برای شماها هم هشدار دانست و هم به نوعی دلسوزی.
دلسوزی از این جهت که اگر می خواهید از جان و مال خود مصون باشید، بهتر است صد در صد تسلیم شوید و تا وقتی که ولی فقیه زنده است بتوانید در گوشه ای نفس بکشید و هشدار است که اگر آنچه ولی فقیه از شماها می خواهد، اجابت نکنید، هیچ تضمینی برای زنده ماندن و یا مصون بودن شما در حکومت اسلامی وجود ندارد.
زیرا شماها به نیکی می دانید که نه ولی فقیه و عمله هایش به شماها اعتمادی دارند و نه شما به ولی فقیه و عمله هایش.
یعنی هر کدام از دو سوی دعوا یکدیگر را دشمن می پندارید که در کوچکترین فرصت به دست آمده می توانید رقیب را از سر راه بردارید.
فراموش نکنید که امروز ولی فقیه و عمله هایش دست برتر دارند. از این جهت از شماها می خواهند  در مقابلشان کرنش کنید و سپس برای همیشه کنار بکشید.
حال اگر معادله ی امروز در فردا معکوس گردد و شما دست برتر یافتید در خوش بینانه ترین شکلش همین عمل را با آنها انجام می دهید که امروز آنها با شما می کنند.
البته خوشحال باشید که ولی فقیه هنوز زنده است وگرنه اگر به هر دلیلی ولی فقیه بمیرد همین معادله ی امروز هم به هم می خورد و شماها که در دو طرف نزاع هستید، چون جانوران وحشی به جان هم می افتید و یکدیگر را می درید و یا تکه و پاره می کنید. بطوریکه که در این دریدن ها و پاره کردن های ِ وحشیانه تان نه از تاک نشان می گذارید و نه از تاک نشان.
با این تابلو و دورنما برای سرنوشت شماها در همین فرداهای نزدیک، آیا بهتر نیست که در این شرایط مرگ وُ زندگی به سمت مردم بیایید و به ایران و ایرانی بیش از هر ارزشی بیاندیشید؟
مطمئن باشید بزرگان تاریخ ِ بشریت همواره در بزنگاههای سرنوشت و تصمیم، جانب مردم را گرفتند و حتی جان و مال و هستی شان را در این راه گذاشتند و جاودانه شدند.
امیدوارم این اندرز را از این قلم از سر خیرخواهی ارزیابی کنید که بالاتر از ایران و ایرانی برایش ارزشی متصور نیست.
اگر هم این سخن را خطاب به شماها به گفتار در آوردم نه اینکه می خواهم به شما مشروعیت ببخشم بلکه نگرانی ام بیشتر برای ایران در تمامیت ارضی و آبی اش است که حاضر نیستم به هیچ وجه در نزاع قبیلگی ِ شماها و در تاراج بی حد و حصرتان از منابع و منافع ملی ملت ایران و کشتار وحشیانه ی شما از ایرانیان، ویران و نابود گردد.


www.apanahan.blogspot.com
a_panahan@yahoo.de



۱ نظر:

  1. سلام ، مرسی‌ از ذکر درد تمام ما ایرانی‌‌ها که درست و بجا تشریح کرده اید ، و بقول امروزی‌ها دمتون هم گرم که آب پاکی رو رو دست همه شون ریختید ، تا حرف میزنی ، می‌گویند ضد انقلاب و زندانی و شکنجه و اعدام و ...، .... که آدم شک میکنه که واقعاً پس برای چی‌ انقلاب کردیم !!! قرار بر بد بودن شاه بود ! مگه نه ! اون بود که دیکتاتور بود ، اون بود که شکنجه و اعدام میکرد !!! این آقایون که بدتر از چنگیز دارند با ملت خودش رفتار میکنند ! عرض کرده بودم من نه سواد سیاسی دارم و نه دلم میخواد که وارد سیاست بشم ولی‌ انصاف رو نمیشه انکار کرد ، مرسی‌ از شما که خیلی‌ قشنگ درد رو تشریح می‌کنید که خود هنریست که کار هر کسی‌ نیست ، زنده و پایدار باشید پاینده ایران آزاد میر علا

    پاسخحذف