۱۳۹۳ آبان ۱۳, سه‌شنبه

سخنی با عوام





سخنی با عوام

حال که در یک ماه غیر ایرانی، بیش از ده روز ماتم گرفتید
بر سر زدید
سینه ها را با مشت
زنجیرها را بر پَشت کوبیدید
و سر و کله و صورتتان را با قمه و چنگ دریدید
اکنون پس از این شکنجه و خود آزاری، زمانش رسیده است که در گوشه ای با خود خلوت کنید، که چرا و برای کی و یا چی، خود آزاری کردید؟
حتمن می گویید، حسین
می گویم حسین کی هست؟
ایرانی هست؟
قوم و خویش شما است؟
برای ایران و ایرانی چکار کرد؟
چرا و کجا کشته شد و یا او را کشتند؟
و برای چی مقصد و یا مقصودی جانش را تلف کرد؟
اگر نمی دانید
سعی کنید یاد بگیرید تا بفهمید که این حرکات جنون وارتان نشان از بی خردی دارد
نفهمی دارد
جنون و خون دارد
سراسر خرافات و مرده پرستی است
بی آنکه این خود زنی و خود آزاری، ذره ای بر دانش و آگاهی و خرد شما بیافزاید که هیچ، حتا شما را در خود پوک و سپس مرده ای متحرک می کند که باید فقط دکان دارن دین را سواری بدهید.
حسین عرب است از قبیله عقب مانده ی قریش در عربستان
وقتی پدر بزرگش برای اتحاد قبایل چندگانه ی عربستان، با زور شمشیرحرکتی را شروع کرد که اسلام نام گرفت
بعد از مرگش ابوبکر عرب را جانشینش کردند
او مُرد و بعد عمر را به جایش نشاندند که حمله به ایران آورد و داعش وار پدران و مادران و خواهران و برادران ما را سربریدند، کشتند و تجاوز کردند و ویران کردند و شما را و ما را به این روز سیاه رساندند.
عمر را یک ایرانی کُشت. بعد از او عثمان را جانشینش کردند
او را هم در یک حمله و شبیخون کشتند. بعد علی پدر همین حسین را خلیفه کرذند
علی هم چون محمد و ابوبکر و عمر و عثمان، فردی بود بی رحم، خونریز و ضد ایرانی
جز کشتار و خون و حکومت یا خلافت، هیچ چیز او را ارضاع نمی کرد
برای همین در مدت پنج سال خلافتش، سه جنگ بزرگ برادر کشی ، تحت نام های جمل و نهروان و صفین راه انداخت که عاقبت او را هم کشتند
بعد از او حسن، برادر بزرگ همین حسین کوتاه مدتی جای پدر نشست اما چون با پسر عموی تاریخی اش معاویه نتوانست برای تصاحب قدرت مقاومت کند، زنبارگی پیشه کرد و به شکم و زیر شکمش رسید تا یکی از زنانش او را و زندگی اش را برای همیشه گرفت و کُشت.
نوبت به حسین رسید که ارث نداشته ی پدر را از یزید خواهان شد و برای همین با دسیسه و یارگیری، پسر عمویش را به کوفه فرستاد تا مردم کوفه را به دور خود جمع کند
اما مردم به هر دلیلی از او روی برگردان شدند و پسر عمویش را کشتند و عاقبت خودش هم برای کسب قدرت و فقط قدرت و هیچ کشته شد.
و این همه ی ماجرا است
حال پرسش این است که تو چرا بعد از چهارده قرن هنوز بر سر می زنی و گریه می کنی و خود آزاری بر خود روا می داری؟
اصلن به تو چه که برای یک بیگانه که دشمن ایران و ایرانی بود و حتا در کشتار مردم گرگان در سپاه عمر شرکت داشت، گریه کنی و بر سر بکوبی و خودت را بیازاری؟
یادت باشد که حسین هم یک داعشی ِ زمانه خودش بود چون یزید و عبیدالله زیاد
یعنی اگر حسین و یارانش دست برتر می داشتند و یا در جنگ ِ قدرت پیروز می شدند، همین می کردند که یزید و زیاد و شمر و حرمله بر سرشان آوردند.
پس هوشیار باش
و چشمان به بیداری باز کن
که مبادا تو را از درون بپوسانند و چون یک داعشی تو را علیه ملت ایران بکارت گیرند.
تو ایرانی هستی
تو پدرانت کورش و داریوش و انوشیروان و رضا شاه بزرگ و محمد رضا شاه ایرانساز هستند
سرداران ایران تو، آریوبرزن است که در مقابل حمله ی اسکندر چون کوه استوار ایستاد و عاقبت جانش را در راه ایران جانش بداد
رستم فرخزاد است که در مقابل حملات داعشی وار تازیان ایستادگی کرد و جانش را برای ایران و سرفرازی ایرانیان، هزینه کرد
تو خیام داری
فردوسی داری
حافظ داری
رازی داری
و اصلن هم احتیاج نیست برای این شاهنشاهان، سرداران و نام آوران ایرانی ماتم بگیری و بر سر بزنی
بلکه همین که یادی از آنها می کنی، به خویشتن ایرانی خویش پیوند می خوری
باشد که با این توضیح کوتاه به خود بیایی و از خواب سکر آور بیدار شوی و از خود بیگانگی دوری گزینی و به یگانگی ایرانی ات پیوند بخوری
و از این پس هیچگاه خودت را با این خرافات و بیگانه پرستی نیامیزی و سعی کنی از آنها دوری کنی
و یاد بگیری هر آنکس را که به رضا در مشهد و تخم و ترکه ی این تازیان یا عربان در ایران دخیل می بندند، آگاه کنی که اینها ایرانی نیستند و هیچ ربطی هم به ایران و ایرانی ندارند که در اینجا بارگاه داشته باشند.
به آنها یاد بدهی که همین ها ایران را ویران کردند
پدران و برادران ما را کشتند
خواهران و مادران ما را تجاوز کردند و به کنیزی بردند
پس به هوش، هوشیار باش و بیدار

احمد پناهنده
www.apanahan.blogspot.com
www.apanahan.wordpress.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر