۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه

پیام ِ خون ِ پنج ایرانی ِ کُردزبان


 
اعدام جنایتکارانه پنج تن از فرزندان ایرانزمین باید بیش از هر موضوعی هشداری باشد به همه سازمانها و احزاب سیاسی ِ سراسر ایران که از واگرایی ِ خرد گریز بیرون بیایند و به همگرایی خرد گرا آغوش بگشایند.
فراموش نکنیم که همه ی ما در هر گوشه ی ایرانزمین که نیاخاکمان بوسیله ی ادامه دهندگان راه وُ روش ِ تازیان ِ بی فرهنگ و ضد انسان وُ کرامت انسانی اشغال شده است، قربانی همین تازی صفتان خونخواری هستیم که اکنون در جای جای ایرانزمین خون می ریزند.
زیرا کتمان نمی کنند که آمده اند، ایرانی بکشند وُ فرهنگ وُ تمدن وُ تاریخ ایرانی را نابود و نیاخاکمان را بر سر ِ ایرانیان خراب کنند. زیرا براین باورند که اگر قرار باشد بین اسلام و ایران یکی را انتخاب کنند، آنها ایران را به ارزانی وا می نهند و جانب اسلام را می گیرند.
امروز اگر با چنین کشتار فجیعی، حاکمان سبُع ِ حکومت اسلامی جان هموطنان کرد زبانمان را گرفته اند، مطمئن باشیم که در واگرایی و تفرقه ی نابود کننده بین ما،  فردا و فردا ها در تهران و ارومیه و زاهدن و تبریز و اهواز و رشت و شیراز و یا هر جای ایران قربانی می گیرند.
از یاد نبریم که دشمن همواره تا زمانی قوی است که بین ما تفرقه باشد و آنگاه می تواند با دست باز دست به کشتار ما ایرانیان از هر قوم و دین و مذهب و مسلکی بزند و ما در این نبرد نا برابر به جای حمله متحد به دشمن که آمده است گام به گام از همه ی ما قربانی بگیرد و خانه وُ وطنمان را بر سرمان خراب کند، هرباره زخم کهنه شده ی تاریخی را پیراهن عثمان می کنیم و به جان یکدیگر می افتیم.
عملی که تا امروز با بی خردی آیینه نما در همه سویش پی گرفتیم و بجای اینکه خودمان را از زیر ستم حکومت ددمنش اسلامی برهانیم، با بی خردی مان سبب شدیم که حکومت اسلامی بتناوب ما را به زنجیر بکشد و سپس به دار ِ مرگ بیاویزد.
گواه این سخنم عدم همکاری نیروها در همه شکلش تا امروز با هم است و هربار به بهانه ای به جای یک مبارزه تمام عیار علیه حکومت اسلامی گریبان نظامی را می گیریم که اکنون در قدرت نیست.
امروز مهم این نیست که من مشروطه خواه هستم و تو جمهوریخواه
مهم این نیست که من نظام پادشاهی می خواهم و تو حکومت دموکراتیک خلق
مهم این است که همه ی ما ایرانی هستیم که کشورمان را بیگانه خویان تازی صفت اشغال کردند.
معنی اش این است که ایران ِ همه ی جانان را هم از توی جمهوریخواه در هر شکلش و هم از من ِ مشروطه خواه نظام پادشاهی، در حال حاضر در همه سو دریغ کردند.
بنابراین منطق ِ راهنمای عمل حکم می کند که همه ی قربانیان این حکومت وحشی با هر عقیده و مرام و یا علاقه مندی به نظام دلخواه، اختلافات بین خود را که فقط در یک جامعه ی آزاد و دموکراتیک قابل حل است، برای به زمین زدن اشغال گران وطنمان ایران، موقتن کنار بگذارند تا در پس ِ این حکومت جنایتکار در یک فضای نسبی آزاد بتوانیم شالوده ی یک نظام مورد پسند ملت ایران را پس از تشکیل مجلس مؤسسان و تدوین قانون اساسی به رای عموی بگذاریم.
مطمئن باشیم در این راه سترگ ِ مرگ وُ زندگی هر گونه خودی و غیری خودی کردن ِ نیروها ی مخالف، نفعش فقط در جیب همین حکومت اسلامی می رود که در جای جای ایران خون می ریزد.
سی و یکسال زمان باید هر انسان نا بالغی را بالغ و یا به عبارت دیگر گروه های سیاسی را متمدن تر و با ظرفیت تر و همه جانبه تر و مهم تر از همه خردگرا تر کرده باشد تا از خودی و غیر خودی کردن بپرهیزند و بپذیرند که فرای عقیده و مرامشان، عقاید و مرام هایی هستند که برای صاحبان آنها بسیار عزیز است.
 این را هم مایل هستم برای چندمین بار برای ثبت در تاریخ بنویسم که نیروهای جمهوریخواه و یا مشروطه خواه به تنهایی قادر نیستند این رژیم را سرنگون کنند بلکه سرنگونی حکومت اسلامی تنها از اتحاد این دو طیف از نیرو ها ممکن خواهد بود.
همچنین باید بیفزایم که هر گونه تفره رفتن از اتحاد بین این دوطیف، حال از جانب هر طیفی باشد گناهی است نا بخشودنی که دودش فقط در چشمان خودشان می رود و دست حکومت اسلامی را برای کشتار ایرانیان و نابودی ایران بیشتر باز می کند.
با اینکه این کشتار سبُعانه ی حکومت اسلامی یک همبستگی  و همدردی بین ایرانیان ِ سراسر جهان را سبب شد اما با کمال تاسف دیده می شود باز نیروهای به اصطلاح جمهوریخواه در همه رنگش با خودی و غیر خودی کردن نیروها همان راهی را ادامه می دهند که سی و یکسال آن را امتحان کردند.
امیوارم این نیروها در این شرایط حساس چشمانشان را باز کنند و تابوها را بشکنند و در چهارچوب ارضی و آبی ایران، برای بزمین زدن حکومت اسلامی دست نیروهای مشروطه خواه پادشاهی را بفشارند.
نیروهایی که به گواهی تاریخ بیش از هر نیرویی از آغاز حمله ی اعراب به ایران و بویژه در این سی و یکسال حکومت ننگین اسلامی، قربانی تازیان و تازی صفتان شده اند.
نیروهایی که به حق بیش از هر نیرویی به چهار چوب ارضی و آبی ایران، به ایرانی و فرهنگ و تاریخ و تمدن ایرانی وفادار هستند و در این راه از همه ی هستی خودشان مایه گذاشتند.
بدانیم که پیام خون کمانگرها این نیست که چون انسان تب کرده ای، سریع عرق بکنیم و سپس سرد شویم.
پیام خون کمانگرها این نیست که در فقدانش دسته های سینه زنی راه بیاندازیم و بر سر بکوبیم و گریه سر دهیم.
پیام خون کمانگرها این نیست دوباره علم فرقه ای بلند کنیم و نیروهای مخالف حکومت اسلامی را خودی و غیر خودی صف بندی کنیم.
پیام خون کمانگرها هشداری است که از واگرایی خرد گریز بیرون بیاییم و به اتحاد خرد گرا آغوش بگشاییم.
معنی اش این است که همیشه منتظر نمانیم تا دژخیمان حکومت اسلامی از ما در جای جای ایرانزمین قربانی بگیرد و سپس فریادهایمان را بلند کنیم، شور و فتوری راه بیاندازیم، گریبان بدریم و ناله ها سر دهیم.
معنی اش این است که چنین های هوی ابن الوقتی هیچ کمکی به وضعیت ما در این دوران پر رنج و شکنج نمی کند و ای چه بسا نا دانسته مبلغ و ترویج دهنده فرهنگی می شویم که از آن سوی ایران از هزار و چهارصد و اندی سال پیش به این سو آمده است.
باید بدانیم فرهنگ عزا و سینه زنی و جِر دادن تن و پیکر خود با فرهنگ ایرانی هیچ سنخیتی ندارد. ایرانی در درازی تاریخی وجودیش همیشه مردمانی با فرهنگ بودند که به کرامت انسانی بیشتر بها را می دادند.
برای همین در سراسر تاریخ و فرهنگشان شادی و نشاط همیشه حرف اول را می زده است.
طوری که داریوش بزرگ در کتیبه ی خود از اهورامزدا می خواهد ایران را از خشکسالی نجات دهد و برای مردمان ایرانزمین شادی طلب می کند.
پس اگر می خواهیم خون و زندگی کمانگرها را زنده نگاه داریم باید بدون هیچ اما و اگری کنار هم قرار بگیریم تا این غده ی سرطانی را که در جای جای وطن زندگی ایرانی را می گیرد از اریکه قدرت بزیر بکشیم و بر خاکروبه هایش حکومتی ایرانی بنا کنیم.
به امید آ نروز
www.apanahan.blogspot.com
a_panahan@yahoo.de

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر