۱۳۹۲ تیر ۹, یکشنبه

نقد ِ کوتاهی از یک بد آموزی




نقد کوتاهی از یک ید آموزی

"حمید اشرف برای من یک عاشق است. عاشقانه زیسته است و خوب زیستن را برای تمام هم نوعانش خواسته است. عاشق زیستن بوده و هیچگاه مرگ را ستایش نکرده است. فقط کسی که عاشق زندگی باشد، جانش را برای بهتر زندگی کردن دیگران هدیه می کند "

جملات بالا، نگاه یکی از شیفتگان ِ حمید اشرف است.
باید پرسید که حمید اشرف در طول عمر کوتاه اما سراسر جنایت و آدم کشی، چه دستاوردی برای جامعه ایران و و یا بهتر زیستن داشت؟
به باور من با همه امکاناتی که جامعه ی پیشرو در اختیارش گذاشته بود، راه انسان کشی را برگزید و پاسبانان حافظ ِ امنیت اجتماعی و یاران خودش را ترور کرد. و سر انجام در آتش کینه و انسان کشی، جانش را از دست داد.
اینکه امروز بیاییم بگوییم:
" او عاشق زیستن بود و جانش را برای زندگی کردن دیگران گذاشت"
حرفی بی نهایت مفت و ارزان است و به نظر می رسد نویسنده این عبارت هیچ درکی از زیستن و زندگی کردن ندارد.
آخر چطور می شود جان دیگران را بگیرید برای بهتر زندگی کردی عده ای دیگر؟
مگر آنانی که با گلوله های آدم کشی حمید اشرف و یارانش کشته شده اند، انسان نبودند و زندگی را دوست نداشتند؟
پس با این توضیحات کوتاه نتیجه می گیریم که حمید اشرف هیچ اعتقادی به زیستن و زندگی کردن نداشت و به همین جهت بود که راه کشتن زندگی دیگران را برگزید و سر انجام خودش هم در این انسان کشی ها، تلف شد.
باشد که با این مختصر، زندگی کردن و زیستن خود و دیگران را دوست بداریم و به زندگی و زیستن یکدیگر احترام بگذاریم.

چنین باد
احمد پناهنده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر