۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه

گفتگو با خدای ِ خونریز






هزار بار شکایت ببردم به درگاه ایزدی
و هر بار به خشم رانده شدم ز سرای سرمدی

پرسیدم آخر ای خدا ز چه روی آفریدی مرا و ما را
گفتا مپرس که در آیین ما پرسش نیامدی

گفتم ولی حل هر مشکلی با پرسش بوَد
گفتا اگر پرسش مجاز شدی شک می آمدی

گفتم چه باک گر خلایق شوند شکاک
گفتا اگر شک مجاز بودی، ایمان نیاوردی

گفتم این همه غارت و قتل و کشتار از برای چیست
گفتا ترس است وُ رُعب تا به رافت ما سجده آوردی

گفتم نمی شود فتل وُ عارت و ُکشتار نباشد در دین
گفتا اگر چنین بودی همه به کافران روی می آوردی

گفتم مگر دین امر شخصی آفریده های تو نیست
گفتا بس کن تو کفر، که این دین دین محمدی ست

گفتم که دین محمد ی دیگر چه صیغه ای ست
گفتا از جنس من که همانا آیین ِ احمدی ست

آنگاه که گفتگویم با خدای خونریز به اینجا رسید
گفتم تفو بر تو ای قاتلخدای ی جبار و احمد وُ محمد  تو باد

احمد پناهنده
الف. لخند لنگرودی

۳ نظر:

  1. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  2. magar rahm kardand keh mardom rahm konnd

    پاسخحذف
  3. قابل توجه بازدید کنندگان وبلاگ
    کامنت شخص ناشناس با مضمون:
    " اگر روزی خدای ناکرده سایه رهبر...... "
    به هیچ عنوان به آدرس اینترنتی salehat.ir مراجعه نکنید. سایت آلوده به ویروس است و از سوی وزارت اطلاعا ج.ا. هدایت میشود. بر روی کامپیوتر شما بدافزار نصب میگردد تا قابل شناسایی شوید.

    پاسخحذف